۱۳۸۷ شهریور ۲۷, چهارشنبه

همدلي


*همدلي

*آن وقتها
*كه نقش بازي ميكردي

*بهر ِ فريفتنم

*اما

*چشم و دلت
*همدل نبودند
*براي شكستنم
*و
*آنگاه كه
*چشمانت گستاخ مي شد
*دل ِ رياكارت
*رندانه
*مهربان مي گشت
*به زنجير كشيدنم
*و
*من
*هيچگاه
*تعجّب نكردم
*از تو و
*به انحراف كشيدنم



*معتكف

*در معبد قربان شدگان
*معتكف خواهم شد
*و
*به سجده نشسته
*شب زنده دارِ انتظار خواهم بود

*در مزار دلشدگان
*دخيل خواهم بست
*و
*ندايي كه مرا
*ا ز اوج خواهد خواند
*هان !
*ا ي به قربانگاه نشسته
*برائت يافتي
*و
*هرگز
*در معبد دلشدگان
*به قرباني نخواهي رفت
*باز معتكف مي شوم
*و خواهم شد. ِ


۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام استاد . آقا زنده باشين چه شعري و چه دلپاره يي در واژه گان بود.