۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

آشفتگي عزم



از*من* برهيد ،* از باده ء گلگون مستم و خراب و خرابم امشب
با من نشويد جمع، كز( تن ) ها و كسان، ملولم و بي خوابم امشب

تنها *بگذاريد *مرا*، از آشفتگي عزم، نيست* دگر شور و حالي
عصيان زده ام از* دورنگي* اهل ريا*،*بي تك* و* تابم* امشب

داده مرا ساقي* گلرخ پيامي ، *كه *ميخانه* دگر باده گشا *نيست
چاره نكند* درد* مرا مِي*،* گر مستم *و* بي*پاي شرابم امشب

دنياي غريبي ست* در اين* بد* كُنِشتي* و* آشفته* بازار روابط
جملگي *مدام* با *دف و مي* ،* من از پرهيزها در عذابم امشب

آن را كه با اهل ادب* ،* همه گاه* چشم* خُردي *و حقارت دارد
بيجا *بُوِد* گويد *كه *در كوي ادب * و* علم با اهل كتابم امشب

آن* پير خرابات كه در مسند دُردي كش* و صافي ست، هر آنگاه
از غيبت من*، *يقينن *در ِ كوي* بسته* ،* بگويد جوابم امشب

آنجا كه رَوَد چرخه ء عمر درسرا پرده ء *ضعف و تكيدن به اجبار
در*گُردهء *انديشهء من*،*هي كُنَدَم*، خاطرهء*عهد شبابم امشب

امروز كه *شده صنم بخت من، درمحبس تحريم و حسرتها گرفتار
دگر اقبالي* مرا نيست ، از دل ِساده چرا در خطاب و عتابم امشب

دستم بگير اي دوست !* فتادم*،* رهِ همواري* به *رفتن نمانده
درياب* مرا *، *سيل* اشكم* روان شد، يقين در موج آبم امشب

بيزارم از خستگي تعرفه ء *خلق ،*در اين پرسه زدن هاي شبانه
ترسم نشناسم عدو را، با محتسب حتمن به تعزير، هم ركابم امشب

طي گشت* هنگامه ء شبگردي،غوغاييان كينه خوي* در كمين اند
هر كوي كه* نَهَم پاي، مصمم برآنم به كين خوي*، سرنتابم امشب

اكنون* نمانده بي دغذغه ، راهي* براهل صبوحي در ميكده ء دور
محتسب *در گذر و گشت*،*من از خوف ، آغشته به گلابم امشب

اي همنفسم !; از هجران* تو من *خوش نشين *كوي خراباتيانم
لحظه هايم* اسير* تنهايي ست*، بي تو دلبسته ء سرابم* امشب

سالي ست* كه* رفته يي* ز نظر*، *من به دنبال تو با مركب مِي
از خود بي خود شوم از مِي*، تا *عكس رُخت درپياله نيابم امشب

۹ نظر:

ناشناس گفت...

salam ostad
ziba bod

ناشناس گفت...

salam ostad rahimi.ba sepas az link davate shoma..../ba khandan in sorode ;hes ajibi man ra dar bar gereft.rastash ra bekhahid;kami barayam samgin bood.nemidanam chera?!. ba in hal shoma az webs mored alaghe man hastid.

be mehr farzandane faravan

faribaa-1387@yahoo.com

ناشناس گفت...

سلام بر شما
اتفاقي امدم اينجا. چه صفايي دارد اين همه شور و نوشته ها....

موفق باشيد

ناشناس گفت...

درود بر رسول گرامي
چه گشب بر من با اين شعرت!.
زنده باشي

ناشناس گفت...

در شب صداقتي ست كه من رشك مي برم به او
تولد و پويايي افكار ناب بشري در شب را حكايت ديگري ست . در امشب و ديشب ها هر چه كه هستيم و خواهيم بود در حقيقت ;مرهون همين زندگاني پر راز ست . رازهايي كه در تمامي لحظات شبانه مان چنگ انداخته.
رحيمي عزيزم ; سرودن هاي شبانه ات را به فال نيك مي گيرم تا امشب من نيز مست و خراب شوم; همچون تو كه گويي :

دستم بگير اي دوست ! فتادم، رهِ همواري به رفتن نمانده

درياب مرا ، *سيل اشكم روان شد، يقين در موج آبم امشب

قربانت

arjmandi-lion@yahoo.com

ناشناس گفت...

salam MR RAHIMI GERAMI
web jadid mobarak.az neshani address... sepasgozaram.be web ghanli miraftam amma web sabeghe shoma ;hazf shode bod.khandan ashaar shoma; man ra be yade pedaram mi andazad.

ba arezooye tofigh rooz afzoob baraye shoma

ناشناس گفت...

سلام استاد . بسيار زيبا بود و روان

ناشناس گفت...

سلام دوست عزيز

اشعارتان بسيار پندگونه و زيباست . اما ايكاش زين پس با همين فرl و لحن شعري ; مممضمون هاي روز و مدرن را كه در زنگي ما و در پيرامون ما مي گذرد را مد نظر قرار دهيد. هر چه كه باشد... . به نظر من حقير اشعارتان در ان شكل موجود خواندني تر و در خور حوصله است.

يزدان نگهدارتان

شبگرد

ناشناس گفت...

دلااا ! شاعري كن
گر شب نباشد
شاعر نيست !.

نفستان گرم و شاعر باشد هميشه.